استارتاپی که به گل نشست
بنیانگذار یک استارتاپ شکستخورده با نام شرکت یکتا الکترونیک سپهر یا همان یکتا کارت است. امروز سالها از به گل نشستن این استارتاپ میگذرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/09/18
تجربه شکست استارتاپها و روایت شکلگیری و تولد آنها، نحوه حرکت، بیزینس مدل و در نهایت سقوطشان در درهمرگ در کنار جذابیتش در بردارنده تجربیات طلایی زیادی است و مسیر درست حرکت و صد البته اشتباه نکردن را به بقیه میآموزد.
در سازمانی دانشجویی که زیرمجموعه وزارت علوم بود فعالیت میکردیم. در این مجموعه خدماتی تخفیفدار به دانشجوها ارائه میدادیم. همان زمان به این ایده رسیدیم که عموم مردم را از خدمات تخفیفی بهرهمند کنیم.
پروژه دو فاز داشت. مغناطیسی و اسمارت. تولید کارتهای بانکی تخفیفدار که در مرحله بعدی علاوه برنوار مغناطیسی قرار بود چیپ(تراشه) اسمارت را اضافه کنیم. هدف این بود هر فرد به جای استفاده از چندین کارت متفاوت مثل کارت ملی، کارت عابر و…یک کارت مصرفی داشته باشد. نکتهای که امروز بعداز گذشت هشت سال از شکست تازه بقیه به آن رسیدهاند و قصد اجرا دارند!
هدف این بود یکسری مراکز را به عنوان مراکز پذیرنده این کارت معرفی کنیم و مردم با یکتا کارتی که از طرف بانک رسمیشان برایشان صادر میشد؛ خرید تخفیفدار انجام دهند. قصد داشتیم با بالا رفتن میزان استفاده مردم، فروشگاهها و مراکز بیشتری را با خود همراه کنیم و با تخفیفهای بیشتر هم به نفع مراکزفروش و هم مردم کار کنیم.
شرکتی که مسئولیت کارمان را سپرده بودیم، از بین ۱۰ شرکت گزینش شده بود. اما متاسفانه کار را به موقع تحویل نداد و بعد از تحویل، سایت به اندارهای کند بود و ارور میداد که خودمان نمیتوانستیم فعالیت کنیم چه برسد به اینکه ریسک کنیم و سرمایهگذار را وارد میدان کنیم. همین دستدست کردن و تلاش برای درست کردن مسایل سایت و … باعث شد از منفعت کارت بانک صادرات پردهبرداری و تمام آنچه که ما در سه سال رشته بودیم به همین راحتی پنبه شد!
در نهایت سرمایهگذار از ادامه مسیر منصرف شد و جا زد. ما هم تمام داشته و نداشتههای مالی خود را در این راه خرج کرده بودیم و برای ادامه راه از لحاظ مالی کم داشتیم.
این سوال که آیا زمان نامناسب ورود و عدم آشنایی مردم و سرمایهگذار با کارهای اینترنتی میتواند یکی از دلایل شکست باشد؟ نه اتفاقا! زمان ورود زمان خوبی بود و مردم کمکم به اینترنت روی میآوردند و کسبوکارهای اینترنتی هم آرام آرام در حال شکلگیری بود.
در مرحله چرخه محصول زمینگیر شدیم و به مرحله معرفی محصول برای عموم نتوانستیم برسیم. به نوعی به شکست نرسیدیم. اگر راهمان را ادامه میدادیم و دنبال جذب سرمایهگذار میرفتیم میتوانستیم به موفقیت برسیم. بحث این بود از لحاظ ذهنی شکست را پذیرفته بودیم! اگر موفقیت را سفید و شکست را مشکی در نظر بگیریم، در میان این دو ماندیم و کاملا خاکستری شدیم.
موفقیت در دسترس بود. منتها دو شریکی بودیم که حتی ماشین زیر پایمان را سرمایه راه خود کرده بودیم و سه سال بود در این مسیر تلاش میکردیم بدون اینکه درآمدی کسب کنیم. همین که پروژهمان در سه سال هیچ بازخورد مثبت پولی ومالیای همراه نداشت؛ را دلسرد کرده بود. از طرف خانوادههایمان تحت فشار بودیم و بار روحی زیادی روی دوشمان بود. تمام این مسائل دستبهدست هم داد وعدم حمایت سرمایهگذار در پله آخر باعث شد خیلی راحت با شکست کنار بیایم و دست از کار بکشیم.
ایده هنوز هم قابلیت اجرا دارد. همین چند وقت پیش پروژه شبیه این را بانک سرمایه اجرا کرد. منتها سرمایهای که باید را ندارم و کاملا بیخیالش شدهام.
در کشورهای خارجی گاهی در پروژههای خاصی مثل مورد احتمال دارد استارتاپ حتی هشت سال کار کند تا به نقطه سربهسر برسد. اما در ایران فاکتورهای پیشبینی نشده زیادی سر راه استارتاپها سبز میشود و استارتاپ را در زمانی که حتی فکرش را نمیکند زمینگیر میکند.
یکی از مشکلاتی که استارتاپها را راهی دره مرگ میکند، تعهد کاری پایین است که اغلب در شرکتهای طرف قرارداد و حتی گاها در پرسنل دیده میشود. فشار ریالی بر استارتاپها را هم نباید فراموش کرد. زمانی که در مقابل کار و زحمت به هیچ درآمدی نرسد بالاخره به شکست میرسد، حداقل به شکست ذهنی و همین پذیرش ذهنی در ادامه سقوط کلی را به دنبال دارد.
یکی دیگر از تجارب طلایی من در این مسیر برمیگردد به شراکت در کار استارتاپی! سلیقه طرفین و شراکتها همیشه یکی و مثبت نیست. معتقدم تمام مسئولیتها باید به عهده یک نفر باشد ولو اینکه سرمایهگذار نباشد. ضمن اینکه مرز بین دوستی و شراکت باید رعایت شود و طرفین چارچوب کاری مشخصی داشته باشند.
تجربهای که امروز از شکست سالهای قبل و فعالیت در اکوسیستم استارتاپی عایدم شده عبارت از این است که حتما باید قبل از استارت کار با یک مشاور مورد اطمینان و متخصص مشورت کنید. با تحقیق و مطالعه کتابهای متفاوت و آشنایی درست با اقتصاد خرد و کلان دیدتان را نسبت به بازار و بازاریابی عوض کنید. نتیجهگیری امروز من این است که متاسفانه رویاهای روی کاغذ استارتاپی بدون تحقیقات بازاری، بدون شناخت نیاز مشتری، بدون برنامهریزی و بدون علم و دانش شکل میگیرد.
بازار سیستم خاص خود و قوانین به خصوص خود را دارد. برای فعالیت در بازار، خصوصا بازار پیچیده ایران باید مطالعات دقیق اقتصادی داشت. در فعالیت خیلی از استارتاپها باید مولفههای اقتصادی را لحاظ کرد؛ این که سیستم مدیریت دولتی ایران چگونه فعالیت میکند و چه فرصتهایی دراختیار تیم قرار میدهد نکات مهمی هستند که باید حتما آنها را شناخت و با شناخت کامل وارد مسیر شد. امروز که به فکر راهاندازی استارتاپ جدیدم هستم، تمام این نکات را سرمشق راهم کردهام تا اینبار موفقیت را لمس کنیم.
منبع: تجارت نیوز
استارتاپی نبودیم!
از سال ۸۶ درگیر ساخت فضای کارم شدم. آن زمان کسبوکار اینترنتی باب نبود و حتی نمیدانستم کاری که انجام میدهم استارتاپ نام دارد! آبان ماه سال ۸۸ استارت کارمان را رسما زدیم و شرکت یکتا الکترونیک سپهر و پروژه یکتا کارت را آغاز کردیم.در سازمانی دانشجویی که زیرمجموعه وزارت علوم بود فعالیت میکردیم. در این مجموعه خدماتی تخفیفدار به دانشجوها ارائه میدادیم. همان زمان به این ایده رسیدیم که عموم مردم را از خدمات تخفیفی بهرهمند کنیم.
فاز مغناطیسی و اسمارت
بازار سیستم خاص خود و قوانین به خصوص خود را دارد. برای فعالیت در بازار، خصوصا بازار پیچیده ایران باید مطالعات دقیق اقتصادی داشت.
هدف این بود یکسری مراکز را به عنوان مراکز پذیرنده این کارت معرفی کنیم و مردم با یکتا کارتی که از طرف بانک رسمیشان برایشان صادر میشد؛ خرید تخفیفدار انجام دهند. قصد داشتیم با بالا رفتن میزان استفاده مردم، فروشگاهها و مراکز بیشتری را با خود همراه کنیم و با تخفیفهای بیشتر هم به نفع مراکزفروش و هم مردم کار کنیم.
لاکپشتوار حرکت کردیم
با چند بانک صحبت کرده و به توافق رسیده بودیم. حتی تا مرحله چاپ کارت هم پیش رفتیم. دو سه اختلال بزرگ در کار داشتیم. اولین مشکل این بود که خیلی کند و لاکپشتوار برای هر کاری حرکت میکردیم. پلن را داشتیم و حتی در شهرهایی مثل تبریز، کرمانشاه، هرمزگان و…اقدامهایی برای تیمسازی انجام داده بودیم. دومین مورد که اصلا فکرش را هم نمیکردیم یک روزی با آن روبهرو شویم؛ مسئله وب سایت و برنامهنویسی بود.شرکتی که مسئولیت کارمان را سپرده بودیم، از بین ۱۰ شرکت گزینش شده بود. اما متاسفانه کار را به موقع تحویل نداد و بعد از تحویل، سایت به اندارهای کند بود و ارور میداد که خودمان نمیتوانستیم فعالیت کنیم چه برسد به اینکه ریسک کنیم و سرمایهگذار را وارد میدان کنیم. همین دستدست کردن و تلاش برای درست کردن مسایل سایت و … باعث شد از منفعت کارت بانک صادرات پردهبرداری و تمام آنچه که ما در سه سال رشته بودیم به همین راحتی پنبه شد!
در نهایت سرمایهگذار از ادامه مسیر منصرف شد و جا زد. ما هم تمام داشته و نداشتههای مالی خود را در این راه خرج کرده بودیم و برای ادامه راه از لحاظ مالی کم داشتیم.
یکتا کارت پروژه شکست خورده دهه ۸۰ حوزه استارتاپی!
خاکستری شدیماین سوال که آیا زمان نامناسب ورود و عدم آشنایی مردم و سرمایهگذار با کارهای اینترنتی میتواند یکی از دلایل شکست باشد؟ نه اتفاقا! زمان ورود زمان خوبی بود و مردم کمکم به اینترنت روی میآوردند و کسبوکارهای اینترنتی هم آرام آرام در حال شکلگیری بود.
در مرحله چرخه محصول زمینگیر شدیم و به مرحله معرفی محصول برای عموم نتوانستیم برسیم. به نوعی به شکست نرسیدیم. اگر راهمان را ادامه میدادیم و دنبال جذب سرمایهگذار میرفتیم میتوانستیم به موفقیت برسیم. بحث این بود از لحاظ ذهنی شکست را پذیرفته بودیم! اگر موفقیت را سفید و شکست را مشکی در نظر بگیریم، در میان این دو ماندیم و کاملا خاکستری شدیم.
موفقیت در دسترس بود. منتها دو شریکی بودیم که حتی ماشین زیر پایمان را سرمایه راه خود کرده بودیم و سه سال بود در این مسیر تلاش میکردیم بدون اینکه درآمدی کسب کنیم. همین که پروژهمان در سه سال هیچ بازخورد مثبت پولی ومالیای همراه نداشت؛ را دلسرد کرده بود. از طرف خانوادههایمان تحت فشار بودیم و بار روحی زیادی روی دوشمان بود. تمام این مسائل دستبهدست هم داد وعدم حمایت سرمایهگذار در پله آخر باعث شد خیلی راحت با شکست کنار بیایم و دست از کار بکشیم.
ایده هنوز هم قابلیت اجرا دارد. همین چند وقت پیش پروژه شبیه این را بانک سرمایه اجرا کرد. منتها سرمایهای که باید را ندارم و کاملا بیخیالش شدهام.
دورنمای مشخص کار
در کشورهای خارجی گاهی در پروژههای خاصی مثل مورد احتمال دارد استارتاپ حتی هشت سال کار کند تا به نقطه سربهسر برسد. اما در ایران فاکتورهای پیشبینی نشده زیادی سر راه استارتاپها سبز میشود و استارتاپ را در زمانی که حتی فکرش را نمیکند زمینگیر میکند.یکی از مشکلاتی که استارتاپها را راهی دره مرگ میکند، تعهد کاری پایین است که اغلب در شرکتهای طرف قرارداد و حتی گاها در پرسنل دیده میشود. فشار ریالی بر استارتاپها را هم نباید فراموش کرد. زمانی که در مقابل کار و زحمت به هیچ درآمدی نرسد بالاخره به شکست میرسد، حداقل به شکست ذهنی و همین پذیرش ذهنی در ادامه سقوط کلی را به دنبال دارد.
یکی دیگر از تجارب طلایی من در این مسیر برمیگردد به شراکت در کار استارتاپی! سلیقه طرفین و شراکتها همیشه یکی و مثبت نیست. معتقدم تمام مسئولیتها باید به عهده یک نفر باشد ولو اینکه سرمایهگذار نباشد. ضمن اینکه مرز بین دوستی و شراکت باید رعایت شود و طرفین چارچوب کاری مشخصی داشته باشند.
آنچه باید قبل از راهاندازی استارتاپ بدانید!
تجربهای که امروز از شکست سالهای قبل و فعالیت در اکوسیستم استارتاپی عایدم شده عبارت از این است که حتما باید قبل از استارت کار با یک مشاور مورد اطمینان و متخصص مشورت کنید. با تحقیق و مطالعه کتابهای متفاوت و آشنایی درست با اقتصاد خرد و کلان دیدتان را نسبت به بازار و بازاریابی عوض کنید. نتیجهگیری امروز من این است که متاسفانه رویاهای روی کاغذ استارتاپی بدون تحقیقات بازاری، بدون شناخت نیاز مشتری، بدون برنامهریزی و بدون علم و دانش شکل میگیرد.بازار سیستم خاص خود و قوانین به خصوص خود را دارد. برای فعالیت در بازار، خصوصا بازار پیچیده ایران باید مطالعات دقیق اقتصادی داشت. در فعالیت خیلی از استارتاپها باید مولفههای اقتصادی را لحاظ کرد؛ این که سیستم مدیریت دولتی ایران چگونه فعالیت میکند و چه فرصتهایی دراختیار تیم قرار میدهد نکات مهمی هستند که باید حتما آنها را شناخت و با شناخت کامل وارد مسیر شد. امروز که به فکر راهاندازی استارتاپ جدیدم هستم، تمام این نکات را سرمشق راهم کردهام تا اینبار موفقیت را لمس کنیم.
منبع: تجارت نیوز